loading...
ستون دین
استعلام ستون دین در ساماندهی

استعلام ستون دین

آخرین ارسال های انجمن
سیّد پوریا بازدید : 566 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

خاطره ي قرآني
خاطره ي قرآني



چرا پوست گاو مي پرستيد ؟ ! 

تنها امام جماعت شيعه که در مسجدالحرام به اقامه ي نماز مي پرداخت ، مرحوم سيد شرف الدين صاحب کتاب شريف المراجعات است . 
علامه شرف الدين وقتي به مکه سفر کرد ، پادشاه حجاز مجلسي را ترتيب داد و از علماي تسنن براي مباحثه با ايشان دعوت نمود . 
هنگامي که سيد وارد مجلس شد ، قرآني را به شاه هديه داد . شاه قرآن را گرفت و بوسيد ، سيد به او گفت : تو مشرکي ! 
شاه پرسيد : چرا ؟ 
سيد گفت : براي اينکه شما جلد قرآن را که از چرم و پوست گاو است بوسيدي ، پس شما گاوپرستي ! 
شاه گفت : منظور من محتواي قرآن بود و قصد ديگري نداشتم . 
سيد فرمود : پس چرا ما را به دليل بوسيدن ضريح پيامبر مشرک مي دانيد ؟! 
کلاس قرآن را دوست دارم ! 
در حالي که سرش به طرف پايين متمايل بود و با گوشه چادرش بازي مي کرد ، زير چشمي من و مادرش را زير نظر داشت . 
به مادرش گفتم : شنيده ام ديگر نمي خواهي آرزو را به کلاس قرآن ( روخواني ) بياوري ؟ چرا ؟ 
گفت : درسته ، آخر غير از اينکه حروف کوتاه را قاطي کرده ، حروف الفبا را هم با هم اشتباه مي کند . 
گفتم : پس حتماً با مربي اش مشورت کن . بعد پرسيدم : خودش چي ؟ دوست دارد بيايد کلاس ؟ 
خنده اي کرد و به آرامي در گوشم گفت : اصلاً به خاطر خودش مي آورمش .ديشب متوجه شدم گوشه دنجي را پيدا کرده و دستانش را به دعا بلند کرده و مي گويد : خدايا IQ منو بالا ببر تا بتونم به کلاس قرآن برم !
آرزو يکي از شکوفه هاي قرآني است که فقط پنج سال دارد .
منبع: ماهنامه قرآني ،آموزشي نسيم وحي،شماره 8 /س

سیّد پوریا بازدید : 810 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (1)

اشک شبانه

صدیقه مصطفوی(دختر امام)اظهار داشته است: یادم می آید ازدوران کودکی کم خواب بودم. چندین بار نیمه های شب بیدار می شدم ومکرر نماز شب آقا را می دیدم. از خود می پرسیدم: چرا آقا درهنگام شب این قدر می گرید خیلی از شب ها مهتاب بود و در پرتوروشنایی آن اشک چشم آقا را مشاهده می کردم و این وضع برای من که طفلی بیش نبودم شگفت بود. در دورانی هم که به نجف می رفتم وبچه های کوچک داشتم و شب ها بیدار می شدم آقا در اتاقشان که رو به روی محل اقامت ما بود در ایوان کوچکی نماز شب می خواندند و من احساس می کردم برای این که صدایشان را نشنویم گریه شبشان را بابلند گویی که مناجات پخش می کرد تطبیق می دادند من چون بیداربودم صدای گریه آقا را می شنیدم.

حجه الاسلام والمسلمین حسن ثقفی گفته است: هنگامی که امام برای اقامه نماز شب برمی خیزند مقیدند بی سرو صدا باشد، یادم است درپاریس دو اتاق کوچک بود و من که آن جا می خوابیدم می دیدم امام خیلی آهسته و واقعا مثل یک سایه برمی خاستند و بدون سر وصدا وضومی گرفتند و نماز شب را بر پا می داشتند.

برخی خویشاوندان که از پانزده سالگی با امام بوده اند گفته انداز دوران نوجوانی که با امام در خمین بودیم آقا یک چراغ موشی کوچک می گرفتند و می رفتند به یک قسمت دیگر که هیچ کس بیدار نشودو نماز شب می خواندند، همسر امام می گویند تا حالا نشده که من ازنماز شب ایشان بیدار شوم چون چراغ را مطلقا روشن نمی کردند، حتی چراغ دست شویی را روشن نمی گذاشتند تا کسی بیدار نشود، هنگام وضوی نماز شب یک ابر زیر شیر آب می نهادند که صدای چکه و ریزش آب موجب بیدارشدن کسی نگردد.

آیه الله سید مصطفی خوانساری صحنه ای از عبادت امام را این گونه نقل کرده است:

یک سال در قم برف زیادی آمده و سیل، نصف این شهر را خراب کرده بود، در همان وضع با آن شدت سرما و یخ بندان امام نیمه های شب از مدرسه دارالشفا به مدرسه فیضیه می آمد و به هر زحمتی بودیخ حوض مدرسه را می شکست و وضو می گرفت و زیر مدرس می رفت و درتاریکی مشغول تهجدش می شد حال چه حالی داشت، نمی توانم بازگوکنم، با یک سرور و شادی معنوی نماز شب را به جای می آورد وهنگام اذان می آمد مسجد بالاسر و پشت سر آیه الله حاج میرزا جوادملکی به نماز می ایستاد و بعد برمی گشت و مشغول مباحثاتش می شد.

بانو فاطمه طباطبایی گفته است: در سال 1349 شمسی با حاج احمدآقا ازدواج کردم و در سال 1352 شمسی با همسر و فرزند نه ماهه ام به عراق رفتم. نیمه شب بود که به منزل امام(پدرهمسرایشان)رسیدیم، خودشان آمدند، در را باز کردند، چند دقیقه ای به احوال پرسی گذشت و بعد نماز شب را شروع کردند، این برای من خیلی شگفت آور بود، زیرا نماز شب واجب نبود و می توانستند قدری دیرتر بخوانند اما با وجود این که علاقه زیادی به پسرشان، حاج احمد آقا، داشتند و چند سالی بود که از ایشان دور بودند مشغول نماز شدند بعدها پی بردم این رفتار به دلیل علاقه وافرشان به نماز بوده است.

حضرت امام در نخستین شب اقامتشان در پاریس در آپارتمان کوچکی اقامت کردند، هنگام خواب به اتاق خود رفتند، ساعت دو بعد ازنیمه شب که به وقت نجف چهار و به وقت تهران چهار و نیم بعد ازنیمه شب بود از اتاق خود بیرون آمدند، وضو گرفتند و برگشتند،هنوز چهار ساعت به اذان صبح مانده بود، یکی از اطرافیان می گوید: تعجب کردیم که چرا ایشان زود از خواب برخاسته اند، صبح معما حل شد، زیرا امام فرمودند: این جا چه طور است؟ دیشب هر چه نشستم که صبح شود نماز بخوانم هوا روشن نشد، مشخص گردید که ایشان به عادت هر شب مطابق با افق نجف اشرف دو ساعت به اذان صبح مانده برای نماز شب بلند شده اند، خدمتشان عرض کردیم، افق این جا با عراق دو ساعت اختلاف دارد فرمودند: بیایید ساعت مرادرست کنید.

حتی در شب پرواز سرنوشت ساز دوازدهم بهمن سال 1357 شمسی این برنامه عبادی امام ترک نشد. یکی از اصحابشان که در هواپیمابوده نقل می کند: به احترام آقا طبقه بالای هواپیما را اختصاص به امام دادند تا در آن جا استراحت کند و کسی مزاحمشان نباشد، من جسارت کردم و گفتم بروم ببینم امام در چه حالی است، وقتی به طبقه بالا رفتم دیدم امام مشغول نمازند ودر حال ریختن اشک هستند.

یک روز در قم حضرت امام بیمار شدند به دستور پزشکان می بایست به تهران انتقال یابند، هوا بسیار سرد بود و برف می بارید. یخ بندان عجیبی در جاده ها وجود داشت. حضرت امام با این که چندین ساعت در آمبولانس بودند به محض آن که به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند باز هم نماز شب را به جای آوردند.

بعد از عمل جراحی هر لحظه که امام مشکل خاصی نداشتند چشمان خود را روی هم می نهادند و می خوابیدند حتی پزشکان به این شک می افتادند که نکند اثر داروهای بیهوشی است که ایشان را به این صورت در می آورد. اما زمانی که وقت نماز شب فرامی رسید خودشان بیدار می شدند و می فرمودند وقت نماز است و این در حالی بود که برای به خواب رفتنشان به امام دارو می دادند اما به همان حالت عادی راس ساعت دو بعد از نیمه شب نماز شب را اقامه می کردند وحتی شور و حال افزون تری داشتند. یکی از نزدیکان امام نقل می کردوقتی وارد اتاق بیمارستان شدم ایشان را در حالت عجیبی یافتم.

آن قدر گریسته بودند که تمامی چهره منورشان خیس شده بود، هنوزهم اشک های مبارکشان چون بارانی جاری بود و چنان با خدای خودراز ونیاز می کردند که من تحت تاثیر قرار گرفتم، وقتی متوجه من شدند با حوله ای که بر شانه داشتند صورت خود را خشک کردند.

سیاست برخاسته از دیانت

حضرت امام خمینی در کتاب «کشف اسرار» که در سنین جوانی ومقارن با نخستین سال های حکومت استبدادی محمدرضا شاه نوشتنداشاره کوتاهی به مساله نماز جمعه کردند ولی در کتاب تحریرالوسیله که در زمان تبعید به ترکیه تالیف فرمودند به طورمشروح پیرامون آن مسائلی را ذکر کردند. ایشان در پیامی به مناسبت عید فطر سال 1358 شمسی فرموده اند:

«... اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام آن سیاست به وضوح دیده می شود، هر روز اجتماعات در تمام مساجد کشورهای اسلامی از شهرستان ها گرفته تا دهات و قراء و قصبات چند مرتبه برپامی شود تا این که مسلمین از احوال خودشان و حال مستضعفین اطلاع پیدا کنند و از طرفی هر هفته یک اجتماع بزرگ تشکیل می شود تانماز جمعه که مشتمل بر دوخطبه است و در آن باید مسائل روز واحتیاجات کشور از جهات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مطرح شود برپاگردد. اسلام مردم را برای مقاصد بزرگ به این اجتماعات دعوت کرده است....»

همچنین امام تاکید نموده اند: نماز جمعه از اهمیت سیاسی فوق العاده ای برخوردار است و می افزایند:

اسلام دین سیاست است و هر کس خیال کند که جدای از مسائل سیاسی است جاهل بوده و از این آیین و سیاست آگاهی ندارد. این سخن واضح و قاطع امام در احیای نماز جمعه به عنوان تجلی ترکیب اسلام و سیاست نقش فوق العاده مهمی داشته است. در بیانی خطاب به کنگره جهانی ائمه جمعه و جماعات که شرکت کنندگان آن از سوی امام پذیرفته شده بودند فرمودند:

«... نماز جمعه یکی از بزرگ ترین پدیده های اسلامی و یکی ازمهم ترین ره آوردهای انقلاب اسلامی ما است اگر این انقلاب اسلامی جزاین نماز جمعه به ماچیز دیگری نداده بود برای ملت ما و مسلمین کافی بود...»

نخستین امام جمعه ای که از طرف حضرت امام تعیین شد مرحوم آیه الله طالقانی بود که اولین خطبه خود را در روز پنجم مرداد1358 شمسی ایراد فرمودند. یکی از تجلیات مهم حضور دایمی مردم ایران در صحنه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی عبارت از شرکت آنهادرنماز جمعه بود و جالب توجه است که حضرت امام تمام اقشار ملت ازجمله زنان را هم به شرکت در نماز جمعه تشویق فرمودند. یکی ازاستفتائاتی که از ایشان شده این است که: آیا شرکت بانوان درنمازهای جماعت یومیه و نماز جمعه کراهت دارد یا خیر؟ امام درجواب فرموده اند: کراهت ندارد بلکه در بعضی موارد مطلوب است.

زهرا اشراقی(نوه امام)می گوید آن زمان که در مراسم نماز جمعه بمب گذاری کرده بودند من هم در مراسم نماز مزبور شرکت کرده بودم. مادرم و دیگر افراد فامیل در خانه آقا بودند، چون از من خبری نشده بود همه نگران شده بودند وقتی وارد خانه شدم، دیدم مادرم به حالت اعتراض گفت: تو چرا رفتی؟ تو که باردار بودی چرارفتی؟ به خاطر بچه ات هم که شده نباید می رفتی. این را هم بگویم که از قبل شایع شده بود که آن مراسم نماز را صدامیان بمباران می کنند یا در آن بمب می گذارند، نگرانی مادرم هم از این بابت بود. ولی امام که سر میز ناهار نشسته بودند با خنده ای به من گفتند: سالمی؟ من تشکر کردم. ایشان آهسته در گوشم گفتند: خیلی کارخوبی کردی که رفتی، خیلی از تو خوشم آمد که به چنین نمازی رفتی.

حرمت مسجد

با وجود آن که حضرت امام نسبت به امور عبادی و نمازهای واجب و مستحب اهتمام فراوان و جدی و عمیق داشت از این که به این عنوان شهرتی بیاید پرهیز داشت و یک بار شخصی به نام علیرضا آقاخانی که برادر شهید امیرحسین آقا خانی بود طی نامه ای خطاب به امام نوشت: رسم است بزرگ تر به کوچک ترهدیه می دهد و نیز چنین مرسوم می باشد که جواب هدیه را با هدیه می دهند. این فرزند کوچک به طمع آن که از پدر بزرگوار خود هدیه ای دریافت کند هدیه ای ناقابل خدمت پدر عزیز خود فرستاده است ان شاءالله مورد قبول واقع شود، اگر میل آن پدر مهربان بر آن قرار گرفت که فرزندکوچک خود را مورد رحمت و تفقد قرار دهند لطف فرموده عبای کهنه ای از خویش را که سال ها با آن نماز گزارده اید مرحمت فرمائید تاان شاءالله حقیر نیز با آن سال ها نماز بگذارم شایدبه حرمت آن عبای مقدس نماز ما هم قبول ذات اقدس احدیت قرارگیرد. حضرت امام طی نامه ای جواب وی را داد و از او و امثال این جوان تشکر کرد و پارچه ای برایش فرستاد. در نامه دفتر امام که در کنار آن پارچه مقدس بود این مطالب را می شد خواند:

«باسمه تعالی، جناب آقای علیرضا آقا خانی، نامه شما و هدیه ارزشمندتان خدمت امام رسید و در مورد درخواستی که کرده بودیدحضرت امام فرمودند: من عبایی که نماز بسیار در آن خوانده باشم ندارم ولی این پارچه را که برای شما فرستاده اند، فرمودند در آن زیاد نماز خوانده ام وما نیز آن را جهت شما ارسال داشتیم.»

در نجف امام اغلب نماز ظهر را در منزلشان می خواندند و به مسجد نمی رفتند، مسجدی در نزدیکی محل اقامت ایشان بود که به مسجد ترک ها اشتهارداشت ولی آن گونه که نقل کرده اند شیخ انصاری در آن نماز می خواند و درس می گفت و به همین دلیل به آن مدرسه شیخ هم می گفتند. در این مسجد مرحوم بحرالعلوم ازعلمای نجف نماز اقامه می نمود و چون دچار کسالت شد دیگر به آن جا حاضر نشدهر چه خدمت امام می آمدند که در این مسجد نماز بخوانند اخلاق وفروتنی آن بزرگوار اجازه نمی داد و قبول نمی کردند. مرحوم بحرالعلوم که مردی بزرگوار و از مشاهیر حوزه بود خودش کسی رانزد امام فرستاد، اما ایشان به منظور اجتناب از شهرت قبول نمی کردند تا آن که خود آن عالم با کهولت سنشان خدمت امام آمدندو گفتند: اگر شما نیایید من نماز نمی خوانم تااین که قبول کردند.

قبل از تبعید حضرت امام صاحب یکی از کارخانه های بزرگ تهران مسجدی ساخته بود و از ایشان خواسته بود تا برای آن امام جماعتی مشخص کند. امام با اکراه پیشنهاد وی را پذیرفت و بعد از تعیین یک روحانی به عنوان امام جماعت آن مسجد خطاب به وی فرمودند:

شما علاوه بر تبلیغ و ارشاد دوموضوع را نباید از یاد ببرید. اول این که در این مسجد نامی از من برده نشود و بعد برخورد شما بابانی مسجد به گونه ای باشد که خیال نکند چشم به ثروت او داریم.

امام در یکی از سفرهایشان که مصادف با ماه رمضان بود، درمسجدی دور افتاده متروک و بسیار کوچک که بیش از یک اتاق گلی نداشت به اقامه نماز جماعت می پرداختند، این در حالی بود که عده ای از علما به ایشان پیشنهاد کردند که در مسجد جامع شهراقامه جماعت کنند، اما آن بزرگوار نپذیرفته و فرمودند: در مسجدجامع کسی هست که اقامه جماعت کند ولی در این جا کسی نیست، ازاین رو باید این مسجد را احیا کرد.

امام به انجام شعائر دینی خیلی مقید بودند، به طور مثال درباره آداب مسجد آمده است که چنانچه کسی به مسجدی وارد شودمستحب است که دورکعت نماز به عنوان تحیت مسجد بخواند. امام هروقت به مسجدی وارد می شدند نماز تحیت را به جای می آوردند. مسجدی بود به نام گذر قلعه که آیه الله خوانساری در آن جا نمازمی خواند، امام به عنوان ماموم و نمازگزار در آن حاضر می شد و درغیاب مرحوم خوانساری هم امامت مسجد مزبور را می نمودند. وقتی دقت می شد اطرافیان توجه می کردند امام علاوه بر نافله ها نمازتحیت مسجد را هم می خواندند.

آیه الله محمدیزدی می گوید: زمانی که حضرت امام در قم تشریف داشتند یکی از دوستان ایشان از کربلا آمده بودند اظهار علاقه کردند که به دیدنشان بروند، اتفاقا روزی که قرار شد برویم باران آمده و کوچه ها پر از گل بود. در خدمت امام با درشکه تاسر کوچه رفتیم. پسر آن آقا برای آن که راه آقا کوتاه شودراهنمایی کرد تا وارد حیاط مسجد شدیم و از مجاور مسجد از درفرعی خارج شدیم و از کوچه سر درآوردیم، بعد از پیچ و خم کوتاهی به منزل دوست امام رسیدیم و دیدار دو آشناصورت گرفت، وقتی امام برگشتند باز به در آن مسجد رسیدیم و خواستیم از همان راه برگردیم تا مسیر کوتاه شود و امام اذیت نشود اماایشان فرمودند:

مسجد را نباید مسیر عبور قرار داد از کوچه برویم. گفتیم آقا گل است ناراحت می شوید، گفتند مانعی ندارد و راهشان را گرفتند ورفتند ما هم دنبالشان راه افتادیم.

حضرت امام صرف سهم مبارک امام(ع)را برای احداث مسجد اجازه نمی دادند مگر به دو شرط: یکی آن مسجد مورد نیاز باشد و دیگر آن که بودجه آن از طریق دیگری تامین نشود. بنا به فرمایش جناب حجه الاسلام والمسلمین رحیمیان اگر سؤال کننده به دو شرط مذکورتوجه داشت و در متن سؤال آنها را قید کرده بود می فرمودند: «درفرض مذکور مجازند پرداخت کنند» اما در مورد تزئینات و تهیه لوازم غیر ضروری و درجه دوم از قبیل سنگ، کاشی، فرش و... معمولابه صورت مطلق اجازه صرف وجوه شرعی را نمی دادند. نمونه های بسیاری داشت از جمله این که یک نفر استجازه کرده بود که مبلغ سی هزار تومان بابت سهم مبارک امام برای فرش مسجدی در خیابان اباذر تهران پرداخت کند، فرمودند: اجازه نمی دهم.

در واقع امام به شکوه معنوی و جلوه های باطنی مسجد و اماکن مذهبی و جلسه های دینی و عبادی توجه داشت. حجه الاسلام والمسلمین مهری خاطر نشان ساخته است: روزی در نجف خدمت امام رسیدم وازمسائلی که در ترکیه بود از ایشان پرسیدم فرمودند: مسجدی درحوالی محل اقامت ما بود که روزهای جمعه به آن مکان می رفتیم.

لااقل پنج هزار نفر در این مسجد حاضر می شدند به قدر پنج کلمه صدای بلند کسی از این پنج هزار نفر نمی شنید و زیاد مرا در حیرت انداخته بود که چرا ما مثلا این ابهت و جلالت را حفظ نکنیم. فکرکردم اگر یک خارجی این مسجد را ببیند و بعد هم بیاید در نجف مسجد هندی را مشاهده کند بعد مسجد قم را نظاره گر باشد و نمازخواندن ما را، قطعا خواهد گفت نمازها این است نه آن که ماداریم و ما جلالت و قدر نماز را حفظ نکردیم. اگر یکی از حاضران در مسجد ترکیه مثلا درست نایستاده بود و رفیقش می خواست به این حالی کند به اشاره به او می گفت: عقب بیاید و انگشتانش را مقابل انگشتان دیگران قرار دهد و صف را مستقیم جلوه دهند به طوری که اگر نگاه می کردی تمام سر انگشتان نمازگزاران مقابل هم بود. حتی به زبان به یکدیگر نمی گفتند درست قرار بگیرید این قدر با هم بیگانه بودند. امام فرمود: این موارد مرا متاثر می کرد واز دیدن چنین برنامه هایی ناراحت می شدم.

سیّد پوریا بازدید : 602 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (0)

چادرهای دسته ی یک، در میان درختان تنومند بلوط، پذیرای نیروهای گردان بود. محمّد وفایی زاده دعای توسل می خواند، نیروها در طول روز آن همه فعالیّت کرده بودند که حضور فشرده ی ایشان در مراسم دعا، امروز که 23 سال از آن زمان گذشته است، عجیب به نظر می رسد. عملیات نزدیک بود و نیروها آرام و قرار نداشتند. روزها در جنگل بلوط که قدم می زدی، بعضی ها را می دیدی که داخل چادر یا بیرون روی تکه سنگی نشسته اند و مشغول نوشتن هستند: خاطره، نامه و یا شاید هم وصیت نامه.

برخی نیز وسایل خود را آماده می کردند، تا به هنگام حرکت به طرف خط مشکلی نداشته باشند. بازار بازی های دسته جمعی نیز داغ بود و بعد از فعالیّت، کتری های آب روی کوره های دست ساز قرار می گرفت و بوی چوب بلوط در جنگل شناور می شد و هزار گاهی صدای ترکیدن بلوطها که توسط مسئول درست کردن چای در میان آتش ریخته شده بود، به گوش می رسید. به جز این ها افرادی را می شد دید که در دل درختان سر به آسمان ساییده ی جنگل بلوط مریوان، فرو می رفتند و با پروردگار خود به راز و نیاز می پرداختند؛ امّا تمام این فعالیّت ها موجب نمی شد که نیروها برای حضور در مراسم دعا لحظه ای سستی کنند، بلکه با شور و شوق و با احساس نیاز، مثل عاشقی که به دیدار معشوق خود می رود، با طهارت و معطر به ضیافت دعا و نیایش می شتافتند. البته هرگاه چادرهای دسته ی یک، میزبان مراسم بود، شور و نشاط دو چندان بود. سال 1362 در عملیات های والفجر 3 و والفجر 4 لشکر 17علی بن ابی طالب (ع) یک دسته ی شاخص و مشهور داشت: دسته ی 1 از گروهان 1 از گردان سیدالشهدا (ع). فرمانده ی این دسته محمّد وفایی زاده بود. مردی مهربان، خالص، قوی و سخت کوش، اهل شهر ملایر. هم روحانی بود و هم پاسدار، نیروهای دسته و حتّی گروهان، او را معلم اخلاق خود می دانستند و دیگران نیز وی را از بهترین دوستان خود و مرد خدا می شناختند؛ امّا او خود را کوچک همه می دانست و در امور روزمره ی دسته، مثل شستن ظرف ها و نظافت چادرها پیش قدم بود. دسته ی وفایی زاده یک خصوصیت دیگری هم داشت که آن را معروف کرده بود: ساعتی پیش از اذان صبح، مسئول دسته نیروها را بیدار می کرد و همه برای به جا آوردن نماز شب مهیا می شدند. البته بسیاری از رزمندگان نماز شب خوان بودند، ولی بین نماز شب پنهانی رزمندگان و نماز شب نیروهای دسته ی 1 که پروای ریا در بین نبود، تفاوتی آشکار وجود داشت و دیگر نیروهای گردان، این دسته را به دسته ی نماز شب خوان ها می شناختند و وقتی خبر منتشر می شد که مثلاً امشب در دسته ی 1جلسه ی دعا برپاست، کسی برای حضور در مراسم شک به خود راه نمی داد. آن شب نیز مراسم دعای توسّل برقرار بود چند نفر از برادران بسیجی دعا را می خواندند، از جمله محمّد وفایی زاده.

یکی دیگر از مادحین حجّت الاسلام دریاباری بود، دریاباری اهل فیروز کوه بود و در کسوت روحانی، مسئولیت تبلیغات گردان سیّد الشهدا (ع) را بر عهده داشت. او نیز چهره ای محبوب در بین نیروهای گردان بود و همه از ابعاد شخصیتی، روحی و معنوی وی بهره می گرفتند.

مجلس به اوج خود رسیده بود. محمّد وفایی زاده روضه ی حضرت سیّد الشهدا (ع) را می خواند و از برترین بانوی جهان نیز نام برد. نیروها خالصانه مویه می کردند و با زلال اشک دل و جانشان را به حماسه ی کربلا پیوند می زدند. محمّد وفایی زاده خود از همه بی قرارتر بود و در میان گریه گفت: «چه می شد اگر الآن امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) هم در مجلس ما حضور داشتند؟!

مراسم با همان شور و حالی که آغاز شده و اوج گرفته بود، پایان یافت.

صبح روز بعد، هنگامی که نیروهای دسته مهیای ورزش صبحگاهی می شدند، وفایی زاده نیروهای دسته را جمع کرد و گفت: «می خواهم خوابی را که دیشب دیده ام برایتان تعریف کنم.»

از آن جا که وفایی زاده همیشه تأکید داشت که نیروها هر چه سریع تر برای مراسم صبحگاه آماده شوند، همه دانستند که خواب مهمی در بین است. وی گفت: «بعد از نماز شب، در فاصله ی کوتاهی که تا اذان صبح باقی بود استراحت می کردم، در خواب جلسه ی دعای دیشب را دیدم، دقیقاً همان جلسه بود با همان جزئیات، وقتی به این جمله رسیدم که «چه می شد اگر الآن امام حسین (ع) و حضرت زهرا (س) هم در مجلس ما حضور داشتند؟!» دیدم جلو در چادر، سمت راست حضرت سیّد الشهدا(ع) و طرف چپ حضرت فاطمه ی زهرا (س) ایستاده اند و به هنگام ورود و خروج نیروها دست به سینه می گذارند و با احترام خوش آمد می گویند.»

گریه به وفایی زاده مجال ادامه ی سخن نداد. بقیه هم حالی شبیه به او داشتند. به هر حال مراسم صبحگاه انجام شد. معمولاً بعد از دو و نرمش حاج آقا دریاباری چند دقیقه صحبت می کرد و با ذکر یک حدیث یا فرازی از تاریخ اسلام، گردان را مستفیض می کرد.

آن روز وقتی دریاباری میکروفن بلندگوی دستی را به دست گرفت، گفت: «امروز قصد سخنرانی ندارم، ولی می خواهم خوابی را که دیشب دیده ام برایتان تعریف کنم.»

خوابی که دریاباری تعریف کرد، کوچک ترین تفاوتی با آن چه محمّد وفایی زاده در خواب دیده بود، نداشت. ابتدا نیروهای دسته 1 از گروهان 1 که تحت مسئولیت وفایی زاده قرار داشتند به گریه افتادند. بعد بقیه ی نیروهای گردان؛ دریاباری نیز مرثیه سرایی می کرد. خبر یکسان بودن خواب ها با سرعت به تمام نیروها رسید.

چند روز بعد، عملیات والفجر 4 در شمال غرب پنجوین عراق آغاز شد. ارتفاعات مهمی به تصرف در آمد و از همان ارتفاعات، روح عاشق هر دو عزیز (محمّد وفایی زاده و دریاباری) به سوی دوست پر کشید. سرنوشت دسته ی نماز شب خوان ها نیز شنیدنی است. به جز 3 نفر، تمام نیروهای دسته شهید یا مجروح شدند. 2 نفر از آن 3 نفر در همان آغاز عملیات مجروحی را به پشت جبهه حمل کردند و دیگر موفق به حضور در خط مقدم نشدند. و می توان گفت که فقط یک نفر سالم ماند. آن یک نفر که امدادگر بود و در میان آتش سنگین و مستمر توپخانه، خمپاره اندازها و...، حتّی خراشی برنداشت، نگارنده ی رو سیاه این روایت سبز بود.

سیّد پوریا بازدید : 626 جمعه 04 فروردین 1391 نظرات (1)

شب قبل ازعملیات محرم "مهدی سامع" تا بعد از نیمه شب به شناسایی رفته بود و دیر وقت خسته و كوفته برگشت و به خواب رفت. بچه‌ها كه برای نماز شب بیدار شده بودند او را بیدار نكردند چون او خسته بود و شب بعد هم باید در عملیات شركت می‌كرد. صبح برای نماز بیدار شد با ناراحتی گفت:‌ مگر سفارش نكرده بودم مرا برای نماز بیدار كنید؟ وقتی دلیلش را گفتند. آه سردی كشیده و گفت:‌ افسوس، شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد!


 

سیّد پوریا بازدید : 438 شنبه 05 آذر 1390 نظرات (0)

 

امام باقر و نماز عشق بر سجده‌گاه عبوديت
امام باقر و نماز عشق بر سجده‌ گاه عبوديت





نماز در ميان تمامي عبادات و مسايل معنوي و عرفاني از اهميت و ارزش بسياري برخوردار است، از اين رو تمامي انبيا، امامان و عارفان و عاشقان به اداي اين فريضه الهي اشاره و سفارش كرده‌اند. نماز در زندگي و حيات انسان به اندازه‌اي ارزش دارد كه اولياي الهي براي يك لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهي كه ممكن بود ديگران را هم به اين عبادت ملكوتي تشويق مي‌كردند.
امام محمد باقر (علیه السّلام) معروف به باقرالعلوم امام پنجم شيعيان نيز همانند ديگر معصومين در طول عمر پربركت خود همواره به ياد خدا مشغول بود، در زهد و فضل و تقوا و آشنايي با رموز قرآن و سنت و تفسير و احكام شرع سرآمد همگان بود. امام باقر (علیه السّلام) را از زاهدان بزرگ عالم اسلام خوانده‌اند به گونه‌اي كه ابو نعيم با عبارت "الحاضر الذاكر" و"الخاشع الصابر" از ايشان ياد كرده است.
عطار نيشابوري كتاب تذكره الاولياء خود را با ياد اين امام خاتمه داده و به پيروي از هجويري از آن حضرت به "برهان ارباب مشاهدت" و "امام اولاد نبي" و "گزيده نسل علي" تعبير كرده است. علاوه بر زهد عملي، بيانات آن حضرت در تفسير الفاظي چون عبادت، محبت، غنا، تقوا، توكل و دنيا راهگشاي كساني بوده كه دين را از وجهه معنوي و عرفاني مي‌نگريسته‌اند.
كليني از امام صادق (علیه السّلام) نقل كرده است كه فرمود: "پدرم همواره ذكر خدا مي‌گفت و افراد خانواده خود را هم به اين كار سفارش مي‌كرد."
در روايتي از ابي ايوب پيرامون كيفيت نماز امام باقر (علیه السّلام) و امام جعفر صادق (علیه السّلام) آمده است: "هنگامي كه امام باقر (علیه السّلام) و امام صادق (علیه السّلام) به نماز مي‌ايستادند، رنگ صورت مباركشان گاهي قرمز مي‌شد، و گاهي زرد مي‌گشت و، مثل اين كه اين دو بزرگوار با كسي كه با چشم او را مي‌بينند مناجات مي‌كردند.
بسياري از بزرگان از جمله علامه مجلسي نقل كرده‌اند كه در سفر حج امام باقر (علیه السّلام) را ديدند كه غسل كرد و با پاي برهنه وارد منطقه حرم شد، چون به مسجد الحرام رسيد، به كعبه نگريست و با صداي بلند گريه كرد.آنگاه طواف كرد و بعد از نماز سربه سجده نهاد، هنگامي كه سر از زمين برداشت محل سجده از بسياري اشك مرطوب شده بود.
همچنين نقل شده است كه امام باقر (علیه السّلام) در شبانه روز صد و پنجاه ركعت نماز مي‌گزارد، و از امام صادق (علیه السّلام) روايت شده است كه پدرش را بنابر وصيت خود او، در جامه‌اي كه هنگام نماز بر تن مي‌كرد به خاك سپردند.
آن امام بزرگوار از خوف خدا بسيار مي‌گريست و هنگام مشكلات اهل بيت را جمع مي‌كرد و با هم به ذكر و استغفار مي‌پرداختند.
با وجود اين كه نماز به كساني واجب است كه به سن تكليف رسيده باشند، اما به دليل اهميت و ارزش آن، امامان همواره سفارش مي‌كردند كه كودكان خود را از سنين شش و هفت سالگي به اداي اين فريضه معنوي تشويق كنيد.
در وسايل الشيعه پيرامون اين مساله آمده است كه: معاويه بن وهب از امام باقر(علیه السّلام)مي‌پرسد: درچه زماني كودكان خود را متوجه نماز كنيم؟ حضرت مي فرمايد: در هفت و شش سالگي. در جاي ديگر ازاين كتاب نيز اشاره شده است: محمد بن مسلم كه از ياران بي نظير امامان است، از امام باقر يا امام صادق (علیه السّلام) مي‌پرسد: كودك در چه زماني نماز بخواند؟ حضرت مي‌فرمايد: وقتي كه نماز را بفهمد.
عرضه مي‌دارد: چه زماني مي‌فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد؟ امام مي‌فرمايد: در شش سالگي. حلبي از راويان بزرگوار شيعه از امام صادق (علیه السّلام) نقل مي‌كند كه حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر (علیه السّلام) روايت مي‌كنند كه ما فرزندانمان را در سن پنج سالگي به نماز امر مي‌كنيم، پس شما آنان را به وقت هفت سالگي به دنياي نماز حركت دهيد.
در روايات بسياري اشاره شده كه امامان معصوم همواره انسان‌ها را از سبك شمردن نماز برحذر داشته‌اند،امام باقر(علیه السّلام) دراين‌باره مي‌فرمايد: "نمازت را سبك مشمار، به حقيقت كه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به وقت مرگش فرمود: هركس نماز را سبك انگارد از من نيست، هر كس شراب بنوشد از من نيست ، و الله قسم كنار كوثر بر من وارد نمي‌شود."
همچنين از امام باقر (علیه السّلام) روايت شده كه فرمودند: "نماز موجب استواري اخلاص و دوري از كبر است."
آن حضرت در جاي ديگر مي‌فرمايد: "شيعه ما تنها كسي است كه تقوا پيشه و مطيع خداوند باشد."
امام باقر (علیه السّلام) در خصوص ذكر و ياد خدا مي‌فرمايد: "گويا مومنان همان فقيهان (فرزانگان دين فهم) واهل انديشيدن وپندگرفتن هستند.شنيده‌هاي دنيوي ، گوش آنها را از (شنيدن) ياد خدا كر نمي‌كند و زرق و برق دنيا چشم آنان را از ياد خدا كور نمي‌گرداند.
امام باقر (علیه السّلام) همچنين فرمود: "با بسياري ذكر در خلوت ، به دل نرمي نايل شو."
امام باقر (علیه السّلام) همواره مومنان را به اداي نماز در اول وقت سفارش كرده و مي‌فرمودند: "بدان كه اول وقت هميشه بهتر است پس تا جايي كه مي‌تواني به كار خير بشتاب محبوبترين كارها نزد خداي عز و جل كاري است كه بنده بر آن مداومت ورزد گر چه اندك باشد."
نمازنخستين چيزي است كه روز قيامت درباره‌اش سئوال مي‌شود امام باقر(علیه السّلام) در اين‌باره مي‌فرمايد: "نخستين چيزي كه بنده براي آن حسابرسي مي‌شود نماز است اگر پذيرفته شد ساير اعمالش هم پذيرفته مي‌شود."
در وسايل الشيعه به نقل از امام باقر (علیه السّلام) درباره آداب نماز آمده است كه فرمودند: "هر مومني محافظت برنمازش نمايد، و او را در وقتش به جا آورد از انسان‌هاي غافل شمرده نمي‌شود."
منبع: http://www.bashgah.net
درباره ما
Profile Pic
نماز ستون دین است و کلید بهشت !
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • حرمین
    روز شمار فاطمیه
    پایگاه حجاب
    آمار سایت
  • کل مطالب : 470
  • کل نظرات : 106
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2026
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 47
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 69
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 125
  • بازدید ماه : 236
  • بازدید سال : 6,819
  • بازدید کلی : 541,420
  • کدهای اختصاصی
    ابزار پرش به بالا
    گوشی شما شیطانی یا الهی ؟!
    استخاره

    استخاره با قرآن کریم
    

    ارتباط با ما
    نظر ، انتقاد و پیشنهات خودتون رو
     از طریق این ایمیل مطرح کنید

    Alavi.pourya[at]gmail.com


    لوگوی ستون دین !